آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

زیباترین بهانه ام برای زندگی

شب یلدا

دوقدم مانده به رقصیدن برف یک نفس مانده به سرما و به یخ چشم در چشم زمستانی دگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تو یک سبد عشق دارم همه برای تو شب یلداس...بلندترین شب سال و من خرسندم که میتونم تو رو حتی واسه دقیقه ای بیشتر ببینم... این دومین یلدای خانواده ماست در کنار فرشته نازمون پارسال خیلی بد بود...چون تو اصلا حالت خوب نبود...و ما یلدایی نداشتیم ولی امسال یه یلدای زیبا به زیبایی تو در کنار تو داشتیم.....   اینم سفره یلدای سه نفره ما اینم دخملی در حال بو کردن شمعها این گلو ببرم بدم بابایی واسه یلدا مامانی سفرشو خوب نچیده...بذار درستش کنم   بایستین یه عکس دو نفره یادگاری ازتون بگیرم...مامان...
10 دی 1392

تنبلی.....

چقد بده که یه مادر قول بده که خاطرات دخترشو بنویسه ولی فرصت نکنه.... البته باور کن که تمام وقتمو خودت میگیری...دیگه جونی نمیمونه....ولی الان که بزرگتر شدی..و وقتم بیشنر شده و رسیدگی به تو یخورده اسونتر مینویسم....قول میدممممم....
10 دی 1392
1